Diary of Someone

(............)

نخوانید(خصوصی)

احساس خییییییلی بدی دارم خییییلی بداحساس حماقت میکنم.چرا نمیتونم جلو زبونمو بگیرم...چرا آدم نمیشم، چرا هر جا میشنم شروع میکنم به حرف زدن درباره اون، فاطمه کاش انقدر علاق نبودی، حالم از خودم بهم میخوره، 

احمق، یا با یه نفر باش، یا حداقل حرف این یکی رو پیش اون یکی نزن، من اصن نمیفهمم چرا پسرا وقتی کاملا داری دوستانه باهاشون حرف میزنی فک میکنن الان دیگه رل شده....سگگگ تو روح من و همه اونا..فاک








۰ ۰

حالِ شخماتیک

از این شهر و آدماش متنفرم
حالم خیلی بده
روزهاست این انرژیِ منفی از اطرافم نمیره
خسته شدم
هیچی حالمو خوب نمیکنه
مطلقا هیچی
۰ ۰
I’d rather be hated for who I truly am than loved for something I’m pretending to be
Erfan Bayan