Diary of Someone

(............)

Time Time Time!

این سریاله دیوونم میکنه.
گرچه داستان شاقی نداره اما فضا و حس و حال و جو و صحنه ها و لوکیشن هاش آدمو میبره تو رویا...
خیلی تصادف جالبی بود، اینکه همون روزی که این سریال رو شروع کردم ( Emily in Paris ) همون روز از آموزشگا زنگ زدن برای خبر شروع کلاس زبان فرانسه
خلاصه که اره..بعد یک ماه دارم تو بلاگ مینویسم و این درحالیه که اینستا و واتساپ قطع شده کلا
و شاید قطع بودن اونا منو کشوند اینجا که بنویسم

الان میتونم بقیه قسمت های سریال رو ببینم ، اما دلم نمیاد تن تن تمومش کنم
انگار میخوام ذخیره نگه دارم برای روزای بعدم که توشه برای سرگرمی و حس خوب در روز های آینده داشته باشم

وزنم یکی دو کیلو اضافه شده و این چیز خوبیه.
علی حالش خوب نی چن وقته و سعی میکنم درکش کنم..برنامه هاش درست پیش نمیره اوضاع زندگیش خوب نیس
حال و حوصله نداره زیاد
باباش هم امروز عمل جراحی داشته  بیمارستان بود همش
من واقعا نمیدونم وقتی که آدما حال و حس خوبی ندارن چجوری باید باهاشون رفتار کنم که نه اذیتشون کنم نه رو مخشون برم هم اینکه کمکشون کنم
واقعا نمیدونم..
اصن نمیدونم راجبه چی باهاش حرف بزنم که حالش بهتر شه

آدم ها سخت ترین و غیر قابل درک ترین چیز های این عالم ان...

_____________________________________________
دارم یه آهنگ از یه کانال تلگرام گوش میکنم
لینکش : https://t.me/Remembrancee/1348
بیکلامِ قشنگیه.

خیلی به رشته ام علاقه مند شدم
کاش بتونم برنامه ریزی کنم تا به همه کارام برسم
کاش یکم عجله کنم و از رو حالت اسلوموشن و لاکپشتی دربیام
اوا کی  12 شب شد -_-
۰ ۱
I’d rather be hated for who I truly am than loved for something I’m pretending to be
Erfan Bayan